کد خبر : 6536 / /
/

حمید لولایی (زادهٔ ۳ دی ١٣٣۴ در تهران) بازیگر مشهور طنز تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است.

 

صبر و تحمل زیادی دارد و بسیار کم حرف است اما خودش را هیچ وقت دست کم نمی گیرد. خودش معتقد است حمید لولایی آدم بی آزاری است. اخلاق او در منزل بسیار عالی است بسیار دل رحم و مهربان است و بسیار علاقه دارد به دیگران ابراز محبت کند. عاشق سوارکاری است و فوتبال را خیلی دوست دارد. عاشق بازی چارلی چاپلین است. در بچگی برای دیگران ادای چارلی چاپلین را در می آورد.

بازیگری حمید لولایی

به بازی پرویز پرستویی علاقه فراوانی دارد و از عطاران به عنوان آدم خوش فکر و بسیار فروتن یاد می کند. از تلخ ترین خاطره های زندگی اش فوت مادر خانمش بود که روی او تاثیر زیادی داشت.  تعصب خاصی روی دو تیم پرسپولیس و استقلال ندارد اما به بازی مهدی مهدوی کیا در تیم ملی علاقه مند است.

حمید لولایی

از کودکی عاشق بازیگری بود و با استفاده از جعبه های پودر لباسشویی و چسباندن عکس و گویندگی بچه های محل را دور خود جمع می کرد. با پول های عیدی خود به سینما می رفت. بهترین تفریح زمان کودکی اش سینما رفتن بود. عشق به بازیگری در 15 سالگی او را به کلاس های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشاند. دوره کلاس های هنرهای زیبا را به صورت شبانه گذراند.

کار تئاتر را به طور جدی در سال 1358 با بازی در نمایشی به کارگردانی مرحوم رضا ژیان و سیاوش طهمورث شروع کرد. پیکرتراش فیلم سینمایی بود که از آن به عنوان کار دوم خود یاد می کند اما این فیلم به اکران عمومی در نیامد و هیچ وقت دیده نشد.

در سال 69 در کلاس مدیریت سینما شرکت کرد و پذیرفته شد و مدیریت سینما عصر جدید را به عهده گرفت. مدیریت سینما آزادی او را دوباره به دوستان قدیمی اش رساند که این دیدار مجدد موجب روی آوردن دوباره لولایی به بازیگری شد

فراموشخانه مجموعه ای بود که با آن کار و بارش رونق یافت به همین خاطر از مدیریت سینما استعفا داد و به بازیگری روی آورد. با ساعت خوش قدم به عرصه طنز گذاشت. داریوش کاردان اولین کسی بود که قابلیت های او را در این وادی کشف کرد. چند سال بعد پس از چند سال دوری با ایفای نقش «خشایار مستوفی» در مجموعه زیر آسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان دوباره به بازیگری مطرح و محبوب تبدیل شد.

حمید لولایی

در سال 1384 برای بازی در فیلم سینمایی چند میگیری گریه کنی برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد انتخاب شد. 

چند می گیری گریه کنی فیلمی با مضمون کمدی که شاهد احمدلو آن را کارگردانی کرده است. نویسنده این فیلم محسن تنابنده است.

گفتگویی کوتاه با حمید لولایی

آغاز با «سربداران»

حمید لولایی می گوید: در ۲۵ سالگی از سربازی که برگشتم به کلاسهای بازیگری رفتم. در هنرهای زیبا اساتیدی بودند که به تئاتر معرفی ام کردند. در آن حین با افرادی آشنا شدم که متوجه استعدادم در این زمینه شدند و دعوت به همکاری در دو سکانس از «سربداران» شدم. این روند ادامه داشت تا زمانی که فهمیدم عده ای قصد دارند کار طنز انجام دهند و آنجا بود که با مهران مدیری و گروه «ساعت خوش» آشنا شدم.

بهترین مشوقم مادرم بود

بهترین مشوقم در بازیگری خانواده ام و به خصوص مادرم بود. شاید از نظر مالی کمک چندانی نمی توانست بکند اما مشوق خوبی بود…من از کودکی همسایه ها را جمع می کردم و برای آنها تئاتر اجرا می کردم. در گروه تئاتر مدرسه هم عضو بودم و برای رسیدن به تئاتر سنگلج از مدرسه تا آنجا را پیاده طی می کردم.

حمید لولایی

مدتی مدیر سینما بودم

حمید لولایی می گوید بعد از «سربداران» حدودا هفت سالی از کار بازیگری کناره گرفتم و مدیریت یک سینما را برعهده گرفتم. در آنجا چند باری کسانی که قبلا با آنها کار کرده بودم مرا دیدند و دعوت آنها باعث شد دوباره از ابتدای دهه هفتاد به بازیگری روی آورم.

نه..غلام!!!

من با تکیه کلامهایی که از قبل تعیین می شوند مخالفم مثلا تکیه کلام «خشایار مستوفی» به هنگام فیلمبرداری ایجاد شد. در بخشی از داستان باید حرفی می زدم و برای تایید گرفتن می گفتم:«نه..غلام» به لحاظ شیرینی این واژه و رواجش بین مردم از آن استفاده کردم. خشایار مستوفی خیلی به دل مردم نشست و همواره من را به آن می شناسند. خشایار ناخودآگاه بر شخصیتم خیلی اثر گذاشت.

حمید لولایی

دو دختر دارم

من دو دختر دارم. یکی از آنها اخیرا به آلمان رفته تا در کامپیوتر تخصیل کند و دختر دیگرم هم در ایران علوم آزمایشگاهی می خواند. آنها را به ورزش، موسیقی و ساز پیانو تشویق کردم اما علاقه شان به همان رشته های خودشان بود.

خشایار مستوفی باعث بیماری روحی ام شد

حمید لولایی می گوید: من یک سال و نیم شب و روز با «خشایار مستوفی» بودم و بعد از پایان کار دچار بیماری روحی شدم که با هیچ دارویی درمان نمی شد. دکتر می گفت به علت آن که مدت زیادی در آن تیپ بوده ای از خودِ واقعی ات فاصله گرفته ای. پنج شش ماهی که گذشت آرام آرام بهتر شدم.

سازم از بین رفت

موسیقی را خیلی دوست داشتم و دارم چون موسیقی به ریتم زندگی کمک می کند. مدتی با سه تاری که خریده بودم تمرین می کردم اما چند سال پیش در سه ماهی شمال بودم رطوبت آنجا باعث شد سازم از بین برود.

حمید لولایی

با مشورت می توان زندگی خوبی داشت

به دور از درگیری و کدورت همه خانواده های ایرانی می توانند با مشورت و گفتگو زندگی خوبی را برای خود فراهم کنند

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.