جستجو
کد خبر : 11129 /

شقایق دهقان در واکنش به حرف های حاشیه ساز بهاره رهنما درباره اینکه 30 سال زحمت کشیده و به رفاه مادی رسید و هرکس بعد از 30 سال به رفاه نرسد بی دست و پا است، دل نوشته ای غم انگیز منتشر کرد.

شقایق دهقان بازیگر و نویسنده متولد 4 اسفند سال 1357 در گیسن آلمان است. شقایق دهقان بعد از سه ماه از تولدش به دلیل اتمام تحصیلات پدرش با خانواده به ایران بازگشت. شقایق دهقان  در مدت 6 سال به دلیل کار پدرش در یکی از شهرهای شمالی ایرانی ساکن شدند و سپس به تهران آمد.  شقایق دهقان اصلاتا بختیاری است. شقایق دهقان در واکنش به حرف های حاشیه ساز بهاره رهنما درباره اینکه 30 سال زحمت کشیده و به رفاه مادی رسید و هرکس بعد از 30 سال به رفاه نرسد بی دست و پا است، دل نوشته ای غم انگیز منتشر کرد.

بهاره رهنما در واکنش استوری زیر را منتشر کرد:

ازدواج شقایق دهقان با مهراب قاسم خانی

همسرش مهراب قاسم خانی است که او هم نویسنده و طراح صحنه کارهای نود شبی تلویزیون است و این دو در جریان سریال طنز پاورچین مهران مدیری، با هم آشنا شدند. بیشترین فعالیت او در سریال های مهران مدیری بوده است. حاصل ازدواج شایق دهقان و همسرش یک پسر به نام نویان و یک دختر به نام نیروانا است.

 طلاق شقایق دهقان از همسرش

چند وقتی می شود که خبر طلاق او و همسرش به صورت غیر رسمی و شایعه منتشر شده است ولی به نظر می رسد که خبر در حال جدی شدن است.

بیوگرافی مهراب قاسم خانی همسر شقایق دهقان

مهراب قاسم خانی نویسنده ایرانی متولد 16 اذر سال 1350 در شهر تهران است. او فوق لیسانس نقاشی دارد و به جز نویسندگی طراح دکور و کارگردان نیز می باشد.او دو بار ازدواج کرده است و دو فرزند دارد.

سریالی که باعث شهرت شقایق دهقان شد

او در سریال ساختمان در نقش خانم شیرزاد ایفای نقش کرد که سال 90 چخش شد. در سال 1394 در برنامه خندوانه، یک اجرای استند آپ کمدی داشت و در سال 96 به همراه همسرش به عنوان داوران بخش استنداپ کمدی جشنواره هنری پارسی زبانان اروپا انتخاب شدند.

شروع فعالیت هنری

شقایق دهقان کار هنری را از سن 1 سالگی شروع کرد. در آن زمان برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاس های عروسک گردانی فرهنگ سرای امیرکبیر ثبت نام کرد. در سال 1376 همزمان با امتحانات نهایی سال پهارم دبیرستان از طرف معلمی که در آن کلاس با او آشنا شده بود به گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی آماده می شدند معرفی شد و آغاز به کار کرد. سپس از طریق یکی از همکارهایش به خانم گلچهره سجادیه معرفی شد و با همکاری با گروه او اجرای یک نمایش جدی را تجربه کرد. در همین زمان کار نوشتن برای برنامه کودک را هم انجام می داد.

بعد از آن به پبشنهاد یکی از کارگردانان گروه کودک و تلویزیون در سریالش بازی کرد و به این ترتیب کارش را در تلویزیون با فعالیت در گروه کودک شروع کرد و به قول خودش عضو جدایی ناپدیر خانواده تلویزیونی ها گردید. در این بین در دو فیلم به نام زیر نور ماه و فیلم سیندرلا هم ایفای نقش کرد.

نسبت فامیلی با بهاره رهنما

شقایق دهقان جاری بهاره رهنما بود که بهاره رهنما چند وقت پیش از همسرش جدا شد و حالا دیگر جای شقایق دهقان نیست. برادر شوهرش پیمان قاسم خانی است که یکی از بازیگران و نویسندگان ایرانی است.

فیلم و سریال های شقایق دهقان

سینمایی

شرف خانواده فاضل  ١٣٩٣

آتیش بازی١٣٩٢

گنجینه جواهر پشته س 1390

زیر نور ماه  1379

سریال های تلویزیونی

    سر به راه (1393)

    یادداشت های یک زن خانه دار (1393)

    قایم موشک

    پژمان (1392)

    مهرآباد (1392)

    دزد و پلیس 1391

    مسیر انحرافی1391

    ساختمان پزشکان1390

    مرد هزار چهره 1387

    شب می گذرد  1387

    مسافران 1388

    زن بابا 1389

    باغ مظفر 1385

    شب های برره  1384

    کوچه اقاقیا 1382

    پاورچین  1381

    مثل زندگی 1379

    دختران 1379 به عنوان بازیگر مهمان

    بیست 1377

بیوگرافی‌ کامل ‌شقایق دهقان از زبان خودش

من در روز چهارم اسفند ماه سال 1357 درست سه ماه قبل از اینکه برای اولین بار سوار هواپیما بشم, در یکی از شهر‌های کوچک دانشجوی آلمان به اسم لان گسین به دنیا آمدم و بعد از سه ماه در لوایل سال 1358 که مصادف شد با اتمام تحصیلات پدرم, وقوع انقلاب, آغاز دلتنگی‌های مادرم و هفت ساله شده خواهر بزرگم ما به کشور بازگشتیم و به دلیل کار پدرم به مدت 6 سال در شمال کشور ساکن شدیم و من, خواهر بزرگترم و خواهر و برادر کوچکترم که در همان شهر‌های شمال کشور به دنیا آمدند و به خانواده ما پیوستند دوران کودکیمان را تا قبل از مدرسه رفتن من در فضایی خوش و آرام گذراندیم و بعد از 6 سال, خانواده 6 نفری ما به تهران آمد و در تهران ساکن شد و من به مدرسه رفتم.

سالهای بین اول ابتدایی تا گرفتن دیپلم ساده ترین, سطحی‌ترین و بی دغدغه ترین سالهای زندگی من بود. بدون هیچ اوج و فرودی. مثل یک شاگرد خوب, مودب و سر به زیر و هیجان انگیزترین قسمت سالهای تحصیلی من شرکت در برنامه‌های ورزشی و فرهنگی بین مدارس بود!

تا اینکه در تابستان سال 1374 زمانی که هفده سالم بود برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاسهای عروسک گردانی فرهنگسرای امیر کبیر ثبت نام

کردم و با فضای تازه ای آشنا شدم که خیلی لذت بخش تر از فضای یکنواخت, تکراری و بی هیجانی بود که تا آن زمان داشتم. فضایی که آدم را وادار به فکر کردن و ایجاد خلاقیت می‌کرد و دو سال بعد, همزمان با امتحانات نهایی سال چهارم دبیرستان از طرف معلمی‌ که در آن کلاس با هم آشنا شده بودیم به یک گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی آماده می‌شدند معرفی شدم و آغاز به کار کردم.

صحنه, اجرا و تماشاچی بی نظیر بود. کار کردن با عروسکهای نمایشی رو دوست داشتم. بنابراین به دیپلم ریاضی که گرفته بودم هیچ اهمیتی ندادم و تصمیم گرفتم با تمام تلاشم به این رشته ادامه بدم. اما آن اجرا. اولین و آخرین تجربه تئاتر عروسکی من شد.

از طریق یکی از همان همکارهای گروه تئاتر عروسکی به خانم گلچهره سجادیه که مشغول تشکیل یک گروه تئاتر بود و اجرای نمایش بود معرفی شدم و همکاریم با آن گروه شروع کردم.

فضایی جدی تر, سنگین تر, پیچیده تر و عجیب, خیلی عجیب. سه ماه تمرین و دو ماه اجرا.

پنچ ماه کار کردن با یک گروه حرفه ای تئاتر باعث شد تا پیش خودم قسم بخورم که تا آخر عمرم به کار تئاتر ادامه می‌دهم و همزمان و بازهم طریق یکی از همکاران همان تئاتر عروسکی به یکی از تهیه کننده‌های گروه کودک تلویزیون معرفی شدم و کار نوشتن من آن برنامه را هم شروع کردم و پیش خودم فکر کردم خب می‌توانم هر دو کار را با هم انجام بدهم. بازی در تئاتر و نوشتن برای تلویزیون. اما بازی در سریالهای تلویزیونی, هرگز!

طولی نکشید که یکی از همان کارگردانهای گروه کودک تلویزیون, اجرای من را در آن نمایش دید و به من پیشنهاد بازی در سریالش را داد و من بعد از دو هفته تردید پذیرفتم!

کارم را در تلویزیون با فعالیت در گروه کودک آغاز کردم و شدم عضو جدایی نا پذیر خانواده تلویزیونی‌ها. در این بین در دو کار سینمایی هم بازی کردم زیر نور ماه و نقش کوتاهی در فیلم سیندرلا و بعد بلافاصله به آغوش تلویزیون بازگشتم.

زندگی در کنار خانواده ای که بسیار زیاد دوستشان داشتم و شغلی که با اشتیاق و علاقه دنبال می‌کردم به بهترین نحو می‌گذشت.

تا اینکه در پائیز سال 1381 اتفاق عجیبی افتاد. بستن یک قرار داد جدید و بازی در سریال طنز هر شبی به اسم "پاورچین" و آشنا شدن با.....

از قبل می‌شناختمش, دو سه سالی بود. اولین آشنائیمان در یک برنامه ترکیبی بود به اسم گلخونه برای شبکه جام جم. سه سال قبل از پاورچین و بعد از آن چند کار نصفه و نیمه که هیچکدام به مرحله تولید و پخش نرسید.

اما این بار فرق می‌کرد.

مهراب قاسم خانی. همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی ‌من. دیگر فقط یک همکار نبود. خیلی عجیب بود یه حس عجیب... یه حسی مثل تفاهم و همفکری و اشتراک.

الان هم که چند سال از زندگی مشترک من با آن همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی‌ می‌گذرد. بار‌ها شده که خاطراتمان را با هم مرور کردیم و هر دوی ما حداقل از طرف خودم می‌گویم. خدا را شکر می‌کنم که همه خوشبختی های دنیا را یک جا به من هدیه کرده است.