کد خبر : 6470 / /
/

رسول خطیبی متولد 31 شهریور 1357 در تبریز، مربی فوتبال است.

از ماشین سازی شروع کرد و با پست مهاجم به تیم ملی و بازی در استقلال رسید، مدتی در کشورهای عربی بود تا اینکه حالا بعد از بازنشستگی سرمربیگری می کند.

رسول خطیبی

شروع با تراکتور

فعالیت خود را از مدرسه فوتبال تراکتورسازی زیر نظر طالبی شروع کرد.

اما بصورت جدی از سال 1371 وقتی 14 ساله بود به تیم نوجوانان ماشین سازی پیوست بعد از سه سال مدتی در تجارت تهران سپس دوباره در تبریز و تیم شهرداری بازی کرد.

از پاس تا هامبورگ و خداحافظی

با ذوب آهن وارد رده بزرگسالان شد سپس سال 1375 به تیم پاس تهران رفت و بعد از دو سال بازی در سال 78 توسط باشگاه هامبورگ آلمان جذب شد.

رسول خطیبی

نیم فصل در آلمان بود سپس قرضی به استقلال رفت و بعد از آن در تیم های سپاهان حضور داشت تا اینکه بعد از جام جهانی 2006 از سال 84 تا 1389 در تیم های عربی بازی کرد.

در نهایت فصل 90 – 91 با پیراهن گسترش فولاد تبریز خداحافظی کرد.

تیم ملی

خطیبی از سال 1377 وقتی 20 ساله شد عضو تیم ملی بزرگسالان بود.

گرچه اغلب ذخیره علی دایی بود اما توانست در 27 بازی 5 گل به ثمر برساند، آخرین مسابقات ملی که حضور داشت جام ملت های آسیا در سال 2007 بود.

دوران مربیگری

فعالیت مربیگری خود را با ماشین سازی از فصل 90 – 91 شروع کرد اما در واپسین لحظات نتوانست این تیم را لیگ برتری کند و سوم شد.

او سپس در تیم گسترش، تراکتور، سیاه جامگان حضور نه چندان موفقی را تجربه کرد تا اینکه دوباره از سال 98 سرمربی ماشین سازی شده است.

ازدواج و همسرش

رسول خطیبی اواسط دهه 70 با همسرش ازدواج کرد که ثمره این زندگی دو فرزند پسر بنام های فراز متولد 1377 و فرزام متولد 1385 می باشد.

رسول خطیبی

از قران تا موذنی

همسرش می گوید رسول صدای بسیار خوبی دارد، یکی از ویژگی هایی که تاکنون جایی بازگو نکرده است تلاوت زیبای قرآن و موذنی می باشد.

شیطنت با خبرنگاران

پیشپاپیش از همه خبرنگاران عذرخواهی میکنم اما مواقعی که خیلی خستم یا نمی خواهم به سوالات خبرنگاران پاسخ بدم خودم را حسین خطیبی معرفی می کنم.

به دلیل شباهت فوق العاده صدایی که با برادر بزرگم دارم کسی شک نمی کند و همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود.

بهترین و بدترین خاطره

حضور در جام جهانی 2006 و سرمربیگری تیم محبوبم تراکتور از بهترین خاطرات زندگی ام است که هیچوقت فراموشش نمی کنم.

فوت مادرم بدترین و تلخ ترین خاطره همه دوران زندگی ام است.

دیگر سوار بنز نمی شوم

روزی پشت فرمان اتومبیلم نشسته بودم که پشت چراغ قرمز گیر افتادم.

در این فاصله تا سبز شدن چراغ راهنمایی، یک خانواده کوچک از کنار اتومبیلم عبور می کردند که یک پسر بچه 9، 10 ساله داشتند.

پسرک یک نگاهی به بنز من کرد و بعد به پدرش نگاه انداخت و طوری که من هم شنیدم گفت: ببین بابا این آقا چه بنز خوشگلی داره اما تو حتی یک پیکان هم نداری.

از آن تاریخ به بعد، هرگز سوار بنزم نشدم و یک پرشیا خریدم تا دل کسی نشکند.

رسول خطیبی

اگر 24 ساعت زنده باشم

اگر فرصت کمی برای زنده بودن داشته باشم سعی می کنم نمازهای قضایم را بخوانم تا باری بر دوش پسر بزرگم باقی نگذارم (می خندد)

برادر بزرگم حسین همیشه در حال خواندن نمازهای قضاست و نمی خواهم پسرم مثل برادرم گرفتار شود.

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.