کد خبر : 6524 / /
/

بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمده و فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی در سال ۱۳۴۸ می باشد.

 

بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمده و فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی در سال ۱۳۴۸ می باشد.

 

زندگی شخصی بهناز شفیعی

سال ۱۳۴۸ دانشجوی زبان انگلیسی بودم.

ناصر حجازی

آن زمان ۱۸ سال داشتم و ناصر هم پسری ۲۰ ساله بود که بدون کنکور وارد دانشگاه شده بود.

بیشتر وقت‌ها در اوقات بین کلاس‌ها در سلف دانشگاه می‌نشستیم و با دوستانم گپ می‌زدیم و چای می‌خوردیم. در بین دوستان، ناصر هم سر میز ما می‌نشست.

اولین بار او را در بین دوستانم در سلف دانشگاه دیدم.

خواستگاری بعد از آشنایی

آن زمان بازی‌های المپیک بود و ناصر درگیر مسابقات بود و کمتر به دانشگاه می‌آمد.

وقتی هم به دانشگاه می‌آمد خیلی کم با هم حرف می‌زدیم.

۶ ماهی بود که او را می‌شناختم و بعد از مدتی اعلام کرد که می‌خواهد از من خواستگاری کند.

پادرمیانی برادر و شوهرخواهر

وقتی به برادرم گفتم که می‌خواهم با ناصر ازدواج کنم، شگفت‌زده شد

برادرم گفت: چه کسی است که ناصر حجازی را نشناسد.

ناصر حجازی

با هیجان می‌گفت: «دروازه‌بان خوبی است و آینده خوبی دارد و تعلل نکنید و…

همسر بهناز شفیعی

وی با ناصر حجازی دروازه بان فوبال ازدواج کرده.

پدرم در هنگام خواستگاری پرسید شغلتان چیست؟

ناصر گفت: «من فوتبالیستم و تا آخر عمرم هم فوتبالیست می‌مانم.»

پدرم گفتم: «پسر جان این سرگرمی آدم است! منظورم کار و کاسبی است و…».

ناصر گفت: «آقای شفیعی من شغلم همین فوتبال است و در آینده هم فوتبال بازی خواهم کرد و شغل دیگری هم نخواهم داشت.

از همین طریق هم نان درخواهم آورد.»

ناصر حجازی

پدرم نمیتوانست

اما بعدا راضی شد و یک مهمانی کوچکی گرفتیم و زندگی را شروع کردیم و شد نازی خونه ناصرخان اسطوره فوتبال ایران

فرزندان بهناز شفیعی

دو فرزند حاصل چهل سال زندگی با اسطوره فوتبال به نام های آتیلا و آتوسا می باشد

کارمند اداره

صبح ها می رفتم اداره، ظهرها دانشگاه و بعدازظهرها هم خانه و نوشتن تکالیف خودم و ناصر. او اصلا وقت نمی کرد.

ناصر حجازی

تمام تکلیف هایش را من انجام می دادم که به خاطر عشق مان یک بار هم دم نزدم.

ابراز علاقه طرفداران

در طول زندگی و سالهای میانسالی ناصر حجازی

پیش می‌آمد که بسیاری به ناصر ابراز علاقه کنند.

در جوانی دخترها به او میکفتند که چرا ازدواج کردی و چه وقت ازدواج کردن بود. 

غرور ناصرخان و حساب بردن

ناصر خیلی مغرور بود.

صادقانه بگویم، ما از ناصر بسیار حساب می‌بردیم.

ناصر حجازی

خیلی‌ها هم به من می‌گفتند که شما چطور این همه غرور و عصبانیت ناصر حجازی را تحمل می‌کنید.

خود ناصر هم در مصاحبه‌های مختلفی که داشت گفت هیچ کس به جز نازی نمی‌توانست مرا تحمل کند

ناصر حجازی

صداقت و راستگویی

صداقت و راستگویی‌ ناصر را خیلی دوست داشتم.

اما رک بودن ناصر را اصلاً دوست نداشتم.

علی‌رغم اینکه همه می‌گویند خیلی خوب است که ناصر رک حرفش را می‌زند اما من دوست نداشت

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.