کد خبر : 19789 / /
/

حوادث | حوادث اجتماعی | حوادث خانوادگی

زن فریبکار، پسری را اغفال کرد تا شوهرش را بکشد!

محمدعلی در خصوص قتلی که در آن سال رخ داده است، می‌گوید: «مشغول کار کردن بودم تا بتوانم درآمدی برای آینده‌ام داشته باشم. در همان زمان در اپلیکیشن «لاین» با یک خانمی آشنا شدم. چند وقت با هم صحبت می‌کردیم به من نگفته بود که شوهر و سه فرزند دارد. حتی وقتی برای دیدن من به مشهد آمد با همسرش آمده بود، اما به من می‌گفت که برادرش است. قرار بود او را به خانواده‌ام برای ازدواج معرفی کنم. شناسنامه‌ای هم با خودش آورده بود که آن را به من نشان داد تا ببینم ازدواج نکرده است.

او را به خانه‌مان بردم تا با خانواده‌ام هم آشنایش کنم. خانوده‌ام او را دیدند و گفتند؛ در مورد او تحقیق می‌کنیم ایشالا که خیر است. راستش کمی به رفتار‌های این خانم مشکوک شده بودم برای همین وقتی خانه ما بود قرآن را آوردم و از او خواستم قسم بخورد که ازدواج نکرده است. او هم قسم خورد که ازدواج نکرده. برای تحقیقات به شهرستان الیگودرز رفتم. آنجا بود که متوجه شدم این زن شوهر دارد و برادری که به من معرفی کرده بود همسرش است.

این خانم وقتی فهمید من متوجه داستان زندگی‌اش شدم از من خواست تا شوهرش را به قتل برسانم. من به او گفتم که این کار را نمی‌کنم و قاتل نیستم. وقتی دید اصلا زیر بار حرف‌هایش نمی‌روم از من خواست که فقط کمکش کنم و گفت خودش این کار را به عهده می‌گیرد و من قبول کردم که فقط به او کمک کنم.»

او در ادامه صحبت‌هایش ادعا می‌کند: «روز حادثه من یک طرف خیابان ایستاده بودم و آن‌ها طرف دیگر. نمی‌دانم این خانم به خورد شوهرش چه داده بود. همان موقع به او زنگ زدم و گفتم که از شدت ترس دست و پایم می‌لرزد و می‌خواهم بروم. در جواب این حرفم گفت که تو مرد نیستی و بی‌غیرت هستی و می‌خواهی مرا در این وضعیت تنها بگذاری. با حرف‌های این خانم من تحریک شدم و نزدیک آن‌ها رفتم.

با شوهر این خانم درگیر شدم و با چوب دو ضربه هم به سرش زدم و افتاد. سریع سوار ماشین شدم و این خانم هم سوار شد و رفتیم. وسط راه به من گفت که پیاده‌اش کنم تا کارش را انجام دهد و خودش بعدا به مشهد می‌آید. نزدیک مشهد بودم که دیدم خواهر این خانم با من تماس گرفت و شروع کرد به بد و بی‌راه گفتن که تو قاتلی و شوهر خواهر مرا کشتی. خواهر این خانم قبلا با من صحبت می‌کرد، اما یک بار هم نمی‌گفت که خواهرش شوهر دارد چه برسد به بچه.

بیست روز بعد از این اتفاق هم مرا در مشهد دستگیر کردند. در تمام طول جلسات دادگاه هم به من می‌گفتند که تو با چاقو شوهر این خانم را کشتی. در صورتی که من اصلا چاقو نداشتم. از این خانم هم بازجویی کردند او هم گفت که من آن روز چاقویی در دست این آقا ندیدم. قبلا این خانم به من گفته بود؛ قتل را گردن بگیر، چون اولیای دم محسوب می‌شوم رضایت می‌دهم که قصاص نشوی. پس از این ماجرا‌ها هم فهمیدم این خانم اصلا جز ولی دم محسوب نمی‌شود. شاکی این آقا مادر و یکی از برادرانش هستند.»

دو روز فرصت داریم تا این جوان را  از چوبه دار نجات دهیم.

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.