کد خبر : 12141 / /
/

عکس بازیگران| اخبار بازیگران| بازیگران ایرانی| عکس بازیگران ایرانی| بازیگران معروف ایرانی

ایرج نوذری هنرپیشه و کونگ‌فوکار اهل ایران است. ایرج نوروزی متولد 7 اسفند 1342 است

اخیرا عکسی از عروسی ایرج نوذری در فضای مجازی منتشر شد که همه را متعجب کرد. ایرج نوذری هنرپیشه و کونگ‌فوکار اهل ایران است. ایرج نوذری متولد 7 اسفند 1342 است. ایرج نوذری فرزند منوچهر نوذری است. ایرج نوذری در ۲۱ مهر ۱۳۹۴ در یک مسابقهٔ اسب‌دوانی دچار سانحه شد. ایرج نوذری به زبان‌های سانسکریت، هندی، اردو، اسپانیایی، فرانسوی و انگلیسی مسلط است.

عروسی ایرج نوذری قبل از انقلاب

عکس لو رفته ای از عروسی ایرج نوذری در فضای مجازی منتشر شد که مربوط به 29 سال پیش است و در این جمع گوگوش در قسمت راست عکس حضور دارد.

، به تازگی عکس جدیدی از ایرج نوروزی و دخترش در فضای مجازی منتشر شد که واکنش بسیاری از مخاطبانش را در پی داشت. دختر ایرج نوروزی بدون حجاب در کنار پدرش عکس گرفته است. در ادامه این عکس حاشیه ساز را مشاهده می کنید.

ایرج نوذری

ماجرای حادثه شدید برای ایرج نوذری

ایرج نوذری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و فرزند محروم منوچهر نوذری با انتشار عکس زیر در صفحه شخصی اش در اینستاگرام نوشت: «اتفاقی افتاد و لطف خدا شامل حالم شد. در چهارنعل کورس برای صحنه ای محیرالعقول که از اسب پرت کردم خودمو و به علت عدم تعویض شن های کف پیست ، انگشت دست و صورت آسیب دید».

  ایرج نوروزی کیست؟

ایرج نوذری متولد 7 اسفند 1342 دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی و پسر منوچهر نوذری است. او سال 1370 ازدواج کرده است و همسرش اسپانیائی است و دو دختر به نامهای دلربا و دلناز دارد. اولین حضور نوذری برمی گردد به سال 1370 که در دو فیلم “اوینار”(شهرام اسدی) و “آخرین تلاش”(سیامک اعتمادی) ایفای نقش کرد. او ظاهرا بعد از این دو فیلم به خارج از کشور سفر کرد و حضور دوباره اش در سینما با 12 سال تاخیر همراه شد.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید نوذری، از پیشکسوتان ورزش کونگ فو در ایران بوده است. وی هم اکنون ریاست امور بین الملل فدراسیون کونگ فوی ایران را برعهده دارد. وی به چندین زبان از جمله سنسکریت، هندی، اردو، اسپانیایی، فرانسوی و انگلیسی مسلط است.

ماجرای بیماری ایرج نوذری

صحنه ای سخت که باید مونولوگ می گفتم و طبیعی گریه می کردم. همه این عوامل دست به دست هم داد تا من به شدت احساساتی شوم و فقط در یک لحظه دیگر متوجه نشدم چه شد.

آن طور که بعدا شنیدم خود کارگردان به من تنفس مصنوعی و شوک داده بود و بعد از سومین شوک برگشته بودم.البته قبل از همه این ماجراها متاسفانه پایم هم آسیب دیده بود و اضافه وزنی که الان پیدا کردم, به همین دلیل است.

ایرج نوذری

می دانم که اهل ورزش هم هستید، ورزش و فعالیت فیزیکی چقدر در این مدت کمکتان کرد , و باعث شد بدنتان افت پیدا نکند؟

بسیار زیاد، اتفاقا از نکاتی که پزشکان به من می گفتند این بود که همان ورزش تو را نجات داده و اگر ورزشکار نبودی , و بدنت ورزیده نبود، معلوم نبود چه بلایی سرت می آمد.

اما جالب است نه زمانی که من کاپیتان تیم فوتبال و فوتسال هنرمندان بودم، نه زمانی که رئیس امور بین الملل فدراسیون کنگ فو بودم و نه زمانی که کونگ فو کار می کردم,

و نه حتی زمانی که در فیلم و سریال ها خودم بدلکاری نقش های اکشنم را انجام می دادم , و حرکات عجیب و غریب زیادی داشتم کوچک ترین اتفاقی برایم نیفتاده بود و هیچ وقت هیچ صدمه ای ندیدم.

البته خوشبختانه حالا که پایم کمی بهتر شده کم کم ورزش و فعالیت هایم را شروع کرده ام و توانستم در این مدت , کمی از وزنم را هم کاهش دهم .

در این مدت اتفاق های زیادی برایتان پیش آمد و درگیر شدید. چقدر سعی کردید مثل قبل همان قدر مثبت فکر کنید؟

من خیلی به وجود انرژی های مثبت و منفی معتقدم. به نظرم حتی گاهی اوقات از یک تعریف ساده که حتی, از روی دوست داشتن طرف مقابل است نیز می تواند یک اتفاق بد برای کسی بیفتد.

 

شاید سال ها پیش کسی قضیه چشم زدن و چشم خوردن را خرافی می دانست اما حالا دیگر این قضیه , جاافتاده و خیلی ها به آن اعتقاد دارند. انرژی آدم ها هم به نظرم همین شکلی است , و کسی حتی بدون اینکه قصد و غرضی داشته باشد ممکن است به تو انرژی منفی بدهد و تو را گرفتار کند.

اتفاقی که برای من هم افتاد و من در کمال سلامت و زمانی که نه می دویدم، نه از جایی پریدم , و نه هیچ حرکت خطرناکی انجام دادم، پایم دچار مشکل جدی شد و تاندونش پاره شد.

من عادت دیگری هم دارم که شاید خیلی خوب نباشد؛ اینکه من را به زور دکتر می برند. راستش خیلی دوست ندارم خودم را درگیر این مسائل کنم و همیشه می گویم با تلقین مثبت همه چیز درست می شود،

ایرج نوذری

اما مشکلی که برایم به وجود آمد جدی بود و امیر باقری عزیز که پسرخوانده و مدیر برنامه های مناست, و در این سال ها همیشه و همه جا کنارم بوده به اصرار من را نزد دکتر برد.

با این حال در همه این دوران سعی کردم روحیه ام را حفظ کنم و با قدرت ادامه دهم. من فکر می کنم گاهی اوقات اتفاق های این چنینی که ممکن است هر لحظه در زندگی هر کداممان بیفتد، گوشزدهایی است که بیشتر مراقب خودمان باشیم.

پس روحیه تان هنوز هم قوی است و به آینده امیدوارید؟

چیزی به غیر از این نمی تواند باشد. روحیه و امید به آینده تنها چیزی است که در شرایط سخت و بحرانی می تواند, بزرگ ترین کمک را به فردی که دچار مشکل شده، بکند.

مرحوم پدرم همیشه می گفت در شرایط بحرانی که مشکلی برای آدم پیش می آید باید مثل هشت پا بود , که هر دست و پایش را که می زنند، یکی دیگر داشته باشد و تسلیم نشود.

مهم ترین ویژگی ای که در این مدت به من کمک کرد تا هر چه زودتر به شرایط قبلی ام برگردم همین روحیه داشتنم بود. همه افراد که من را از نزدیک می شناسند و با ویژگی ها و خصلت های رفتاری من آشنا هستند، می دانند که من کوه روحیه هستم.

بعد از همه این اتفاق ها که برایم افتاد خیلی ها به من گفتند تو واقعا محکم و استواری چون اگر این ماجراها ,برای شخص دیگری پیش آمده بود حتی دیگر با کسی حرف هم نمی زد.

این ویژگی اخلاقی شما چقدر ارثی و ژنتیکی است؟ مرحوم پدرتان با آن روحیه طنازانه چقدر این طور بودند؟

به شدت، برایتان یک مثالی می زنم. فکر کنید ما به سفر رفته ایم و خدای ناکرده ماشین جلویمان آتش می گرفت.پدر بدون هیچ ترس و آشفتگی ای قضیه را مدیریت می کرد و می گفت هیچ اتفاقی نیفتاده، پدرم هیچ وقت روحیه اش را نمی باخت و واقعا مثل کوه استوار و محکم بود.

پدر زمان بیماری هم تا واپسین دم روحیه داشت. شادی روحیه اش مثل ۶ ماه قبل نبود و این را من که پسرش هستم، می فهمیدم اما باز هم ناراحتی اش را به کسی منتقل نمی کرد و اگر ذره ای نگرانی در وجودش بود، آن را آشکار نمی کرد و خودش را نمی باخت.

دوست دارم نکته ای را برایتان از پدر بگویم که خیلی جالب و در عین حال تامل برانگیز است؛ پدر من قبل از مرگش صحنه تشییع جنازه اش را دیده بود.

یک روز که در بیمارستان بستری بود و مادر و عمه من کنارشان بودند می گوید چه جمعیتی اینجا آمده , و چقدر شلوغ شده است.

مادر و عمه به پدر می گویند اینجا که کسی نیست و پدر در جواب آنها می گوید، وقتی اتفاق افتاد، می بینید و واقعا وقتی اتفاق افتاد همه ما حیران شدیم.

 

همیشه از قدیم می گویند پسر نعمت است و دختر هم نعمت است و هم رحمت. من در زندگی ام بعد از به دنیا آمدن ۲ دخترم به این واقعیت رسیدم.

دختر وقتی به دنیا می آید روزی اش را با خودش می آورد. این حرفی که می زنم، خرافه نیست و من به چشم خودم دیده ام و هر ۲ دختر من وقتی به دنیا آمدند، اتفاق های خوبی در زندگی ام افتاد که به یمن قدم آنها بود.

هر ۲ مشغول تحصیل هستند؟

بله، دخترهایم حالا دیگر بزرگ شده اند و مشغول تحصیل هستند. دختر بزرگم دلناز در مالزی بین تمام همکلاسی هایش شاگرد اول شد و می خواهد تغذیه بخواند و دکترا بگیرد , و دختر کوچکم دلربا هم به موسیقی علاقه مند است و دوست دارد دکترای موسیقی بگیرد.

راستش من هر روز که موی سپیدم را در آینه می بینم پیش خودم می گویم با وجود داشتن این ۲ دختر , موی سپید داشتن چقدر خوب است. گرچه معتقدم باید دلت جوان باشد که خوشحالم این طور هستم.

راستی! دخترهایتان هیچ وقت به حرفه شما و عالم هنر علاقه مند نشدند؟

من هیچ وقت دوست نداشتم به بچه هایم زور بگویم چون به نظرم خودشان باید انتخاب کنند, و برای زندگی شان تصمیم بگیرند،

اما اگر می خواهید حس من را بدانید باید بگویم من دوست ندارم در کشور خودمان وارد این حرفه شوند , چون اینجا هنوز هم که هنوز است آن طور که باید و شاید به هنر پرداخته نمی شود, و آن ارزشی که باید برای هنر و هنرمند قائل باشند را قائل نیستند،

اما من باز همه همه چیز را بر عهده خودشان گذاشته ام و دوست دارم مسیری که برای زندگی و آینده شان انتخاب می کنند , با اراده و تصمیم خودشان باشد البته که من هم همیشه کنارشان هستم , و راهنمایی ها و پشتیبانی هایم را از آنها دریغ نخواهم کرد.

فیلمشناسی ایرج نوذری

اوینار (۱۳۷۰) آخرین تلاش (۱۳۷۰) ملاقات با طوطی (۱۳۸۲) فریاد در شب (۱۳۸۲) باج‌خور (۱۳۸۲) کافه ستاره (۱۳۸۳) رازها (۱۳۸۳) این ترانه عاشقانه نیست (۱۳۸۴) آکواریوم (۱۳۸۴) عاشق (۱۳۸۵) ملودی (۱۳۸۶) دوستی از جنس آتش (۱۳۸۸) آخرین سرقت (۱۳۸۹) لاله (۱۳۹۲)

سریال

سرنخ (۱۳۷۵ کیومرث پوراحمد) پدر خاک (۱۳۸۰–۱۳۷۹ نادر کجوری) مسافری از هند (۱۳۸۱ قاسم جعفری) نقش بر آب (۱۳۸۱–۱۳۸۲ عبدالله باکیده) کلانتر (۱۳۸۲ محسن شاه‌محمدی) کلانتر ۲ (۱۳۸۴ محسن شاه‌محمدی) ریحانه (۱۳۸۴ سیروس مقدم) گلریزان (۱۳۸۵ مسعود رشیدی) اغما (۱۳۸۶ سیروس مقدم) کلانتر ۳ (۱۳۸۸ محسن شاه‌محمدی) ملکوت (۱۳۸۹ محمدرضا آهنج) جدی نگیرید شاید برای شما هم اتفاق بیفتد سارق روح (۱۳۹۶ احمد معظمی) خواب زده (۱۳۹۷ سیروس مقدم)

برنامه تلویزیونی

ستاره‌ها (١٣٨۲–١٣٨۴) از کی بپرسم (۱۳۸۸)

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.