چوب استقلالی بودنم را خوردم!
پیشکسوت تیم استقلال به خبرورزشی گفت: مرحوم ایویچ به من گفته بود مقابل آلمان باید مدافع یارکوب راست تیم باشم چون توماس هسلر ازسمت راست سانترهای خوبی میکند و بیرهوف هم عالی سر میزند.
پیشکسوت تیم استقلال به خبرورزشی گفت: مرحوم ایویچ به من گفته بود مقابل آلمان باید مدافع یارکوب راست تیم باشم چون توماس هسلر ازسمت راست سانترهای خوبی میکند و بیرهوف هم عالی سر میزند.
مهدی یکتا؛ فوتبالدوستان ایرانی در دهه ۷۰ مهدی پاشازاده را با بازی برابراسترالیا، صعود به جام جهانی فرانسه، مهارپردراگ میاتوویچ مهاجم سرشناس رئال و فرانسه، تیم منتخب جهان و کلی خاطرات خوب و نوستالوژیک میشناسند. پاشازاده برای تیمهایی از جمله استقلال، بایرلورکوزن، فورتونا کلن، راپیدوین و آدمیرا واکر و ... بازی کرده است. مدتهاست او را میشناسم و یکی از دوستان خوب و صمیمی نگارنده در فوتبال محسوب میشود. شاید همین رفاقت و دوستی مصاحبه گرفتن از مهدی پاشازاده را برای من هم سخت و هم آسان کرد و... خلاصه آن که تلاش کردم آنچه بعد از یک گفتوگوی یک ۶۰ دقیقهای منتشر میشود درخور این فوتبالیست بزرگ و شما خواننده گرامیباشد.
کاشف اصلی مهدی پاشازاده در فوتبال چه کسی بود؟
آقای علی جمشیدی که در دبیرستان معروف البرز (واقع درچهارراه کالج) معلم ورزش بود...!
(حرفش را قطع میکنیم) ولی آقا مهدی تا جایی که میدانیم دبیرستان البرز جای بچه درس خوانها بود نه فوتبالیستها و شما هم بچه محله کیانشهر بودید؟!
بله اما معلم کلاس اول راهنمایی ما آقای جعفری من را به ایشان معرفی کرد. آقای علی جمشیدی هم مرا با خودش به تیم نوجوانان اکباتان برد. البته آقای جعفری بازی من را در زمین خاکی گود شهرزاد دیده و پسندیده بود. فوتبالم را مدیون این دو مرد بزرگوار و معلم هستم. دراکباتان اول درتیم نوجوانان بازی کردم و سال بعد با سن نوجوانی فیکس تیم جوانان شدم. درتمرینات بزرگسالان هم شرکت میکردم که بازیکنانی مثل هادی آهنگران، مهدی حیدری، اسماعیل اردلان، محمد شهبندیان و ... را داشت. الفبای فوتبال باشگاهی را من در اکباتان آموختم.
قصه شما و تیم استقلال از کجا شروع شد؟
مرحوم مصطفی شرکا که بازیکنان زیادی را به تیمهای پایهای استقلال معرفی کرده بود بازی من را در اکباتان دید و پیشنهاد داد به استقلال بروم. جالب بود ظرف ۲ هفته زندگی من از این رو به آن رو شد.
چطور؟
برای خودم هم شگفت انگیز بود. تا دو هفته قبل ازآن ما در ورزشگاه شماره ۲ شهید شیرودی ( امجدیه سابق) بازی میکردیم و صدای تشویق تیم بزرگسالان استقلال توسط جمعیت در ورزشگاه شماره یک شهید شیرودی را میشنیدم که ناگهان خودم را کنار بزرگان استقلال دیدم.
مگر به جوانان استقلال نرفته بودید؟
خیلی زود به تمرینات بزرگسالان استقلال دعوت شدم و دیگر روی ابرها پرواز کردم!
در آن مقطع چه کسانی به شما به عنوان یک جوان تازه وارد در استقلال کمک کردند؟
شاهین بیانی، محمد آئینه چی و بعد تر امیر قلعه نویی خیلی به من کمک کردند. این سه نفر کمک کردند در استقلال موفق شوم.
آن دوران بازیکنان بزرگ و با تجربه درتیمهای معروف، جوان ترها را اذیت میکردند. شما هم این رفتارها را تجربه کردید؟
یک نفر بود که ...
اسم نمیآورید؟
مهم نیست! احمدرضا عابدزاده گلربزرگی بود اما نمیدانم چرا با من خوب نبود. من در استقلال و سن ۱۷، ۱۸ سالگی پدیده شدم اما درجلسه آخرفصل در جمع سایربازیکنان جوری وانمود کرد که تمام گلهای خورده تیم تقصیر بازی دادن به من جوان بوده است. البته خیلی دوست ندارم به این مسئله بپردازم چون سالها گذشته و من هم دیگر همه چیز را فراموش کرده ام!
اما آن زمان این طور رفتار کردن با بازیکنان جوان در تیمها مُد بود. به طور مثال همین احمدرضا عابدزاده بارها گفته که با افتخار کفشهای رسول کربکندی گلر اول تیمش را واکس میزده و...
بله، این مسائل بود. ۳ نصف شما را از خواب ناز بلند میکردند که بروید و آب یخ بیاورید! این کار را مهدی فنونی زاده باهادی طباطبایی که یک گلر با استعداد بود انجام داد و سعی میکردند در برخورد با بازیکن جوان گربه را دَم حجله بکُشند اما برخوردی که با من میشد آن هم به عنوان پدیده خط دفاع لیگ جالب نبود.
پدیده استقلال شدم اما عابدزاده اصلا با من خوب نبود!/ در تیم ملی چوب استقلالی بودنم را خوردم/ در مراسم عروسی گلر افسانه ای آلمان شرکت کردم
درموردهادی طباطبایی مثال مهدی فنونی زاده را زدید. آیا احمدرضا عابدزاده رفتاری خاص با شما داشت که بخواهید مثال بزنید؟
گذشتهها گذشته است اما یادم میآید زمانی که رویم به زمین حریف بود توپ را به پشت سرمن پرتاب میکرد تا لو برود و مهاجم حریف بگیرد و بعد بیندازد گردن مهدی پاشازاده جوان! دلیل این کار که خراب کردن مهدی پاشازاده حتی به قیمت گل خوردن استقلال باشد را هرگز متوجه نشدم.
البته اذیت کردن بازیکنان جوان فقط مربوط به ایران نبوده است. درفیلم مستند کلاس ۹۲ بازیکنانی مثل دیوید بکام، رایان گیگز، برادران نویل و ... تعریف میکردند که چگونه پل اینس ستاره سابق منچستر یونایتد آنها را اذیت کرده است. اینکه وادار میکرده ماشین او را بشویند!
من نه بچه پررو بودم و نه آدمیشلوغ یا جوانی که ندانم به کجا آمده ام. میخواستم در استقلال بهترین باشم و گناهم شاید جوانی بود. بگذریم!
الان که به گذشته نگاه میکنید حسرت نمیخورید مهدی پاشازاده با آن قد و قواره، قدرت سرزنی و بازی با پا تعداد بازی ملی خیلی زیادی ندارد؟
من هرگز شکایتی از این بابت نکرده ام. احترامیکه الان مردم به من میگذارند شاید برخیها با حدود ۱۰۰ بازی ملی نداشته باشند. این اعتباری است که خدا به من بخشیده و راضی هستم و آن بالایی را شکر میکنم. درجام جهانی ۱۹۹۸ فیکس بازی کردم، به تیم منتخب جهان دعوت شدم و دو مرتبه لژیونر شدم. دیگر چه میخواهم؟
آنهایی که مهدی پاشازاده را از نزدیک نمیشناسند تصور میکنند او یک فوتبالیست یا پیشکسوت مغرور است. البته خودم به شدت این موضوع را تکذیب میکنم. توضیحی میدهید؟
خودت حداقل میدانی این طور نیست. قبول دارم من آدم زودجوشی نیستم و خیلی دیر با کسی اُخت میشوم اما با دوستان نزدیکم هم شوخی میکنم و هم میگویم و میخندم. البته آدمینیستم که در اولین برخورد زیاد حرف بزنم یا شوخی کنم.
این سئوال را پرسیدم چون خیلیها که میدانند با شما ارتباط صمیمانهای دارم بارها از خودم میپرسند! برگردیم به استقلال و اولین دربی که برای استقلال انجام دادید. خیلی جوان بودید و خوب به خاطر دارم بعد از بازی با پرسپولیس همه از مدافع جوان آبیها تعریف و تمجید میکردند.
سال ۱۳۷۰ بود و من هنوز کامل ۱۷ سالگی خودم را پُر نکرده بودم. درآن بازی مأمور مهار ناصر محمدخانی بودم به زعم کارشناسان نمایش خیلی خوبی ارائه دادم. هفته نامه کیهان ورزشی روز بعد از بازی تیتر زده بود «این جوان آینده دار استقلالی را خوب به خاطر بسپارید!»
زنده یاد منصورپورحیدری قبل از دربی سال ۷۰ حرفی به شما نزد؟
خدا رحمتش کند. منصورخان روز دربی به من گفت فیکس هستم. ما آن زمان قبل بازی ناهار به رستوران معروف «نایب» در میدان هفت تیر میرفتیم که منزل عباس سرخاب هم نزدیک آن بود. بعد از آن که از رستوران خارج شدیم مرحوم پورحیدری مرا کنار کشید و گفت فیکس هستی!
استرس نداشتید؟
از پلههای ورزشگاه آزادی که بالا میرفتیم زانوهایم میلرزید! ۴، ۵ دقیقه اول که اصلا هیچی نفهمیدم اما یواش یواش خودم را پیدا کردم و به نظر کارشناسان بازی خوبی انجام دادم.
آن بازی سکوی پرتاب شما شد برای بازی در تیم ملی جوانان و...
سرمربی تیم ملی جوانان زنده یاد محمود یاوری بود. بازیکنانی مثل کریم باقری، حمید مطهری، حسین فخرمحمدی، قاسم عطایی، سهندرازیان، داوود حسینی و... دیگران عضو آن تیم بودند.
شما از اول کاپیتان تیم ملی جوانان بودید؟
نه، اولین تورنمنتی که ما رفتیم هندوستان بود. در اولین بازی تیم ملی در هندوستان مهدی حسینزاده از استان گیلان کاپیتان بود که بین دو نیمه تعویض شد و آقای یاوری گفتند برای نیمه دوم بازوبند را بدهید به پاشا! قبل از بازی دوم تیم ملی که حسینزاده در ارنج نبود، از آقای یاوری سؤال کردند بازوبند کاپیتانی را به چه کسی بدهیم ایشان به من نگاه کرد و گفت حالا کاپیتان تیم خودتی! با اینکه مدت کمیبود افتخار شاگردی ایشان را پیدا کرده بودم، هنوز هم نمیدانم روی چه حسابی در آن تیم که پر از بازیکنان باسابقه بود، تصمیم گرفتند من کاپیتان باشم.
از همان زمان استارت رفاقت شما و کریم باقری زده شد. شنیدیم آن زمان باقری اغلب درمنزل شما بود و...؟
تیم ما با ۳ دفاع بازی میکرد. من و کریم مدافع یارکوب چپ و راست بودیم و پشت سرما هم قاسم عطایی بازی میکرد که بعدها به پرسپولیس رفت. کریم وقتی تهران بود همیشه منزل ما میآمد و هنوز هم رابطه دوستانهای با هم داریم. به هرحال هر دو تُرک زبان بودیم و احترام زیادی برای یکدیگر قائل هستیم.
آن زمان فکرش را میکردید کریم باقری در فوتبال به چنین جایگاهی برسد؟
بله، آن زمان صحبت میشد که کریم باقری، حمید مطهری یا خود من میتوانیم بالا برویم. کریم زندگی سالمیداشت و همین موضوع کمک کرد استعدادش خیلی زود بروز کند.
کریم باقری خیلی زودتر از شما به تیم ملی بزرگسالان دعوت شد. دلیل آن را درچه موضوعی میدانید؟
کریم باقری لایق پیراهن تیم ملی بود. درمورد خودم هم فکر میکنم چوب استقلالی بودن را خوردم! نمیخواهم خیلی اسمیبیاورم اما سرمربی تیم ملی علی آقا پروین بود یا اینکه رئیس فدراسیون مهندس عابدینی و خواه ناخواه این مسئله روی انتخاب نفرات تیم ملی تأثیرمیگذاشت. مگر میشود شما در ۱۷ سالگی آن طور در دربی بازی کنید اما درادامه به تیم ملی حتی دعوت هم نشوید؟
از پرسپولیس در آن دوران پیشنهادی نداشتید؟
قبل ازرفتن به استقلال چرا اما بعدها خیر! البته انتخاب خودم ازهمان اول استقلال بود.
چرا؟
از بس که ناصرخان حجازی را دوست داشتم. مکتب استقلال را با تمام احترامیکه برای دوستان پرسپولیسی قائلم دوست داشتم و احساس کردم بهتر است پیراهن آبی بپوشم.
پروسه دعوت شما به تیم ملی بزرگسالان آن هم پس از کاپیتانی در تیم ملی جوانان و امید یک مقدار طولانی نشد؟
وقتی آریهان سرمربی تیم ملی شد دعوت شدم ولی عمر مربیگری این هلندی هم خیلی کوتاه بود. بعدها هم آقای مایلی کهن سرمربی شد که ...
پدیده استقلال شدم اما عابدزاده اصلا با من خوب نبود!/ در تیم ملی چوب استقلالی بودنم را خوردم/ در مراسم عروسی گلر افسانه ای آلمان شرکت کردم
که چی؟ ادامه ندادید؟
به هرحال این سلیقه سرمربی بوده است. دعوت میشدم اما در بازیهای دوستانه هم بازی نمیکردم. با این حال من همیشه برای آقای مایلی کهن احترام خاصی قائل هستم. چند باری هم که ایشان سرمربی سایپا و ملوان بود به عنوان سرمربی روبروی ایشان بازی کردیم که برخورد بسیار محترمانهای داشتیم.
وقتی علی اکبراستاد اسدی را درترکیب تیم ملی میدیدید چه احساسی دراوج فوتبال خود پیدا میکردید؟
اگر بگویم ناراحت نمیشدم که دروغ گفته ام. استاد (لقب علی اکبراستاد اسدی) همزبان و رفیق من بود. برخی اوقات هم اتاقی میشدیم و دوران خوبی با هم داشتیم. با این حال باورم نمیشد وقتی دراوج و دردفاع استقلال آقایی میکنم در تیم ملی فیکس نیستم. شما بروید دربی سال ۱۳۷۴ را که ما سه بریک استقلال را بردیم یک بار با دقت تماشا کنید. جلوی آن پرسپولیس پرمهره ایستادگی کردیم و بهترین بازی باشگاهی خودم را انجام دادم اما ... الان میبینید یک مدافع دوتا سر در بازیهای استقلال یا پرسپولیس میزند و به تیم ملی دعوت میشود. من روبروی ناصرمحمدخانی، فرشاد پیوس، مرتضی کرمانی مقدم، علی دایی و... بازی کردم که هر کدام یَلی بودند. مثل الان نبود که با ذره بین هم نشود فروارد خوب پیدا کرد. هرتیمییک یا دو مهاج ششدانگ و زهردار داشت.
این شرایط ادامه پیدا کرد تا اینکه ویرای برزیلی سرمربی تیم ملی شد. خودتان تعریف میکنید؟
سرمربی برزیلی آمد و ما هم به مالزی رفتیم تا با ژاپن بازی کنیم. علی اکبراستاد اسدی آن گل به خودی را عابدزاده زد تا ویه را من را صدا بزند و به زمین بفرستد. بعد هم بازی با استرالیا در تهران بازی کردم و درملبورن هم فیکس بودم.
درآن بازی یک گل صددرصد را با سر از روی خط دروازه احمدرضا عابدزاده برگشت دادید. بعد بازی به او زمان استقلال را یادآوری نکردید؟
نه، من با خداداد عزیزی دوست عزیزم آن قدرمشغول شادی و خوشحالی بودم که اصلا به این چیزها فکر نمیکردم.
یکی از بهترینهای ایران در بازی حماسی با ملبورن بودید. آیا بهترین بازی ملی مهدی پاشازاده آن بازی بود؟
نه، به نظر خودم جلوی یوگسلاوی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بهترین بازی من در تیم ملی بود.
و دعوت شدید به تیم منتخب جهان که بابت آن داریوش مصطفوی با کلی حاشیه مواجه شده و در نهایت از ریاست فدراسیون فوتبال کنارگذاشته شد؟
داریوش خان همیشه به من لطف داشته است. او یک مدیرکاربلد و با تجربه است که خیلی به فوتبال ایران کمک کرد و به گردن آن حق بزرگی دارد. من وقتی فیلم مناظره این مرد بزرگ با نماینده نسبتا جوان مجلس را دیدم افسوس خوردم.
به نظر شما حق با چه کسی بود؟
کاملا با داریوش خان! آدمهای سیاسی باید باشند اما درجایی که مرتبط باشد. داریوش مصطفوی ۶۰ سال از عمرش را در فوتبال طی کرده است. فوتبال باید به دست فوتبالیها اداره شود.
بازی با استرالیا هم سکوی پرتاب دیگری برای مهدی پاشازاده شد. این طور نیست؟
بعد از آن بازی و قبل از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه از بوخوم و یک تیم آلمانی دیگر که الان حضور ذهن ندارم پیشنهاد داشتم. ما به فرانسه رفته بودیم و سرپرست تیم ملی آقای امین بخش اجازه نداد اروپاییها برای مذاکره با من وارد اردوی تیم ملی شوند. از طرفی هم من با باشگاه استقلال قرارداد داشتم.
از انگلیس هم پیشنهاد داشتید، درست است؟
بله، میدلزبرو که آن زمان یکی از تیمهای خوب انگلیس بود به من پیشنهاد داد اما پس از مشورت با نزدیکانم تصمیم گرفتم به آلمان بروم.
با توجه به قدرت سرزنی فکر نمیکنید اگر به انگلیس میرفتید موفق تر بودید. این طور فکر نمیکنید؟
متأسفانه آن زمان من جوان و خام بودم. ۲۳ سال بیشتر نداشتم و مثل امروز نبود که مدیربرنامه داشته باشم. با توجه به درخشش علی دایی، کریم باقری و خداداد عزیزی درآلمان دوستان به من گفتند به بوندس لیگا بروم بهتر است. از طرفی دیگر بایرلورکورن تیم دوم آلمان بعد از بایرن مونیخ بود و انتخاب بدی هم نبود.
اما میتوانستید اولین لژیونر فوتبال ایران در انگلیس باشید؟
- بله، همین طوراست اما انتخاب من درآن زمان هم درست بود. دستمزدم ماهیانه ۳۵ هزار مارک بود و حق ترانسفر۹۰۰ هزار مارکی هم به باشگاه استقلال تعلق گرفت که مبلغ خوبی بود.
شاید برای نسل جوان فوتبال هم جالب باشد که با پول خوبی که از بایرلورکوزن میگرفتید چه کردید؟
برای خانواده در تهران فرستادم که بتوانند راحت تر زندگی کنند. ما بچه کیانشهر در جنوب تهران بودیم و همین طور به اتفاق برادرم کارخانهای راهاندازی کردیم. من خیلی اهل بیزینس نبودم و بیشتر کارها برعهده برادرم بود.
اولین برخورد کریستوف دام سرمربی لورکوزن را به خاطر دارید؟
آلمانیها فرهنگ خاص خود را دارند. یک خوشآمد گویی معمولی انجام داد و وارد تمرین شدیم. چیزی که کار را سخت میکرد ورود به ترکیب ۱۱ نفره کریستوف دام بود. واقعا دشوار بود و هفته دوم یا سوم از مترجم آلمانی خودم پرسیدم چه کار کنم؟ گفت به خودش بگو! من هم گفتم چرا به من بازی نمیرسد؟ جام حذفی بازی داشتیم. به من گفت بیا و بعد یکی یکی از بازیکنان پرسید که حاضرید جای خود را به این بازیکن بدهید؟ همه گفتند نه! رقیب من درآن تیم ینس نووتنی کاپیتان لورکوزن بود که گفت اصلا! من تعجب بیشتری کردم. یعنی چه؟ مگر تیم متعلق به نووتنی است که از چنین سئوالی کرد... دام به من گفت حالا اگر میتوانی جای خودت را از اینها بگیر!
و شما چه جوابی دادید؟
گفتم حتما میگیرم! اتفاقا بازی بعدی حذفی و جام یوفا فیکس بازی کردم.
و خیلی زود مصدوم شدید!
ما تازه از جام جهانی برگشته بودیم. آخرین تیمیهم بودیم که درپلی آف به جام جهانی صعود کردیم و اصلا فرصتی برای استراحت پیدا نکردیم. مرحوم ایویچ هم یک ماه و نیم بدنسازی فشردهای با ما داشت و بعد ...
یک پرانتز باز کنیم و برویم به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه! شما و نادرمحمدخانی جزو مدافعان خوب ما درآن رقابتها بودید. خاطرهای از اولین بازی آن جام ندارید؟
پردراگ میاتوویچ ستاره رئال و تیم ملی یوگسلاوی بود که آقای گل لالیگا محسوب میشد. قبل از بازی با ایران گفته بود من که با همین یک بازی مقابل ایران آقای گل میشوم و بقیه مهاجمان جام جهانی دنبال کفش طلا نباشند! این حرف خیلی به من برخورد و قبل از ورود به زمین جوری تنظیم کردم که شانه به شانه میاتوویچ باشم. بعد فریاد بلندی هنگام ورود به زمین کشیدم که حسابی توجهش جلب شد. با خودم عهد بستم از همان ابتدا محکم بازی کنم و به کمک همبازیانم توانستم این ستاره بزرگ را از کار بیندازم.
چند فرصت خوب هم از دست دادید و گلی روی ضربه ایستگاهی میهائیلوویچ خوردید که مرحوم ایویچ پیش بینی کرده بود. این طور نیست؟
نیما نکیسا هم عالی بازی کرد. چند سیو خوب داشت و فقط یک اشتباه مرتکب شد که گل یوگسلاوی را رقم زد.
بازی بعدی آمریکا را بردید و فکر کردید کار تمام شد؟
نه، ما این فکر را نکردیم. این تصور مسئولان و دستاندرکاران تیم ملی بود. آن زمان فیفا ۳ میلیون دلار به خاطر صعود به جام جهانی به فدراسیون فوتبال داده بود. قرار بود آن پول بین بچهها تقسیم شود که نشد. بعد گفتند آمریکا را ببرید ۱۰ هزار دلار پاداش میدهیم اما فقط ۲ هزار دلار دادند و ... خلاصه آن که دستاندرکاران وقت احساس کردند حالا که آمریکا را بردیم دیگر همه چیز تمام شده است!
و دیدار با آلمان که یکی از ضعیف ترین آلمانهای تاریخ جامهای جهانی بود. چرا ۲ برصفر باختیم درحالی که میدانستیم دو مهاجم سرزن به نام اولیور بیرهوف و یورگن کلینزمن دارند؟
مرحوم ایویچ به من گفته بود مقابل آلمان باید مدافع یارکوب راست تیم باشم چون توماس هسلر ازسمت راست سانترهای خوبی میکند و بیرهوف هم عالی سرمیزند. دربازی با آلمان اما من یارکوب چپ شدم و هرچقدر هم بدنم را کش دادم به توپ نرسیدم. شاید اگر بچههایی که نزدیک تر به بیرهوف بودند میپریدند فقط میپریدند او به راحتی گل نمیزد. ما یک نیمه خوب بازی کردیم و با احترام به آقای جلال طالبی اگر مربی جاه طلب تری داشتیم میتوانستیم آن آلمان را شکست دهیم و درتاریخ جامهای جهانی ثبت شویم.
پدیده استقلال شدم اما عابدزاده اصلا با من خوب نبود!/ در تیم ملی چوب استقلالی بودنم را خوردم/ در مراسم عروسی گلر افسانه ای آلمان شرکت کردم
در لورکوزن همبازیان شما میدانستند در جام جهانی بازی کردهاید؟
اصلا به دلیل نمراتی که در ۳ بازی جام جهانی گرفتم من را خریدند.
امرسون هافبک خشن برزیلی لورکوزن را بخشیدید؟
ما در فصل بدنسازی برای ۳ بازی دوستانه به کشور برزیل سفر کردیم. کریستوف دام موافق نبود اما به خاطر اسپانسر مجبور شدیم آن همه راه تا برزیل برویم. پس از بازگشت سرمربی تیم مصاحبه کرد و گفت ازحالا به بعد مهدی پاشازاده یکی از ۱۱ بازیکن فیکس من خواهد بود اما...
اما چی؟
بدشانسی سراغم آمد. سریکی از تمرینات و آخر کار بود که با امرسون برزیلی برخوردی داشتیم و او روی زانویم افتاد! صدایی شنیدم و بعد فهمیدم رباط صلیبی پای من پاره شده است. طفلکی امرسون ملی پوش برزیلی بارها از من معذرت خواهی کرد ولی یک اتفاق بود. او که ازعمد نمیخواست روی زانوی من بیفتد.
بایرلورکوزن اما شما را رها نکرد؟
بله، بعد از عمل جراحی کماکان تحت قرارداد این باشگاه بودم. بعد از پشت سرگذاشتن دوران نقاهت کالموند رئیس باشگاه به من گفت که به فورتونا کلن تیم دوم اف سی کلن بروم. تیمیکه با بایرلورکوزن پیمان خواهر خواندگی امضا کرده بود و من هم به آنجا رفتم. البته تمام حق و حقوقم، قراردادم، منزل و ماشین شخصی ام متعلق به باشگاه بایرلورکوزن بود.
تیمیکه سرمربیگری آن برعهدههارالد شوماخر آلمانی معروف به دیوانه بود که همسر ایرانی هم داشت. این طور نیست؟
من ابتدا قبول نمیکردم قرضی در فورتونا کلن بازی کنم اما یک نشست خودمانی با شوماخر دروازه بان معروف و افسانهای آلمان نظرم را عوض کرد. او چند کلمهای فارسی حرف زد که حسابی تعجب کردم و بعد گفت درشرف ازدواج با یک خانم ایرانی است. درجلسه دوم که برای صرف غذا در رستوران دعوتم کرده بود همراه نامزد ایرانی اش آمد و پیراهن شماره ۱۰ فورتانا کلن به علاوه بازوبند کاپیتانی را هم هدیه آورده بود. پرسیدم ازکجا میدانید من دفاع وسط شماره ۱۰ دوست دارم که جواب داد اقوام همسرش به او گفتهاند در ایران و در تیم استقلال مدافعی بودم که شماره ۱۰ میپوشیدم. همسر بسیار محترمیداشت و من حتی در جشن عروسی شوماخر هم دعوت شده و شرکت کردم.
درفورتونا کلن هم مصدوم شدید؟
بدشانسی من تکمیل شد. هفته پنجم مسابقات دوباره همان زانوی راست من رباط صلیبی پاره کرد. پزشکان گفتند باید برای همیشه از فوتبال خداحافظی کنم اما نمیخواستم تسلیم شوم. پای خودم را جراحی و درمان کردم و ۱۸ ماه بعد برگشتم استقلال! ۲ فصل بعد هم به راپیدوین پیوستم.
فرهاد مجیدی بعد از شما به این تیم اتریشی رفت؟
من استقلال بودم که سال بعد فرهاد ۶ ماه در راپیدوین بازی کرد.
بعد هم اشتروم گراتس، آدمیرا واکرو خداحافظی در ۳۳ سالگی از فوتبال؟
بله، میتوانستم یکی دو سال دیگر هم ادامه بدهم اما به خاطر علاقه به مربیگری خداحافظی کردم.
میدانم تازه از تمرین و سالن والیبال آمده بودید. ممنون که وقت خودتان را در اختیارما و خوانندگان خبرورزشی گذاشتید تا کمیخاطره بازی کنیم. درپایان میخواهیم تیم منتخب تاریخ استقلال را از نگاه مهدی پاشازاده بدانیم؟
میتوانم خودم را هم بگذارم؟
چرا که نه!
این تیم را با سیستم ۲-۴-۴ میچینم. درتیم منتخب استقلال؛ شادروان ناصرحجازی گلر است. رضا حسن زاده و خودم دفاع وسط هستیم. سمت راست جواد زرین چه را میگذارم و سمت چپ هم آندرانیک اسکندریان. مهدی فنونی زادههافبک دفاعی این تیم خواهد بود. سمت راست مجید نامجو مطلق و سمت چپ ایرج دانایی فرد بازی میکنند.هافبک تهاجمی و بازیساز این تیم امیرقلعه نویی است. زوج خط حمله را هم حسن روشن و غلامحسین مظلومیتشکیل خواهند داد.
سرمربی این تیم چه کسی خواهد بود؟
مرحوم منصور پورحیدری.