کد خبر : 18453 / /
/

الناز حبیبی از سال 1378 کارش را با کانون پرورش فکری کودکان شروع کرده تا به اینجا که چند سریال و فیلم سینمایی بازی کرده.

الناز حبیبی متولد21 مرداد 1368، تهران بازیگر سینما و تلویزیون است. الناز حبیبی دانشجوی رشته تدوین است. الناز حبیبی در کودکی تئاتر بازی می‎کرد. الناز حبیبی از 1378 همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را آغاز کرد.  الناز حبیبی تا کنون، در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی بازی کرده است.

الناز حبیبی

 الناز حبیبی در فیلم های سینمایی

دشمن زن (1396)

ناخواسته (فیلم 1٣٩6)

خجالت نکش (1396)

ماه گرفتگی (1395)

زاپاس (1394)

ناخواسته (1392)

پیتزا مخلوط (1389)

فصل باران های موسمی (1388)

مجموعه‎های تلویزیونی الناز حبیبی :

1386روزگار قریب

1389فاصله ها

1390پنج کیلومتر تا بهشت

1390سی امین روز

1390تا ثریا

1390لبه آتش

1391فراموشی

1391به خاطر مونا

1392دودکش 1

1393دردسرهای عظیم

1393سربه راه

1394دردسرهای عظیم 2

1395–96 پرستاران

1396-1397سارق روح

الناز حبیبی

شروع فعالیت النار حبیبی

الناز حبیبی از سال 1378 کارش را با کانون پرورش فکری کودکان شروع کرده تا به اینجا که چند سریال و فیلم سینمایی بازی کرده. بعد از آن آقای سعید سلطانی برای 3 تا از فیلم هایش وی را انتخاب می کنند و کم کم به صورت جدی تر این حرفه را دنبال می کند.الناز حبیبی برای 3 فیلم از کیانوش عیاری جلوی دوربین رفت، سریال فاصله ها را بازی کرد.

فیلم شناسی الناز حبیبی

پیتزا مخلوط فیلم سینمایی کمدی اکران شده در سال 1390 ساخته حسین قاسمی جامی است. دو جوان شهرستانی که از هفت سال پیش برای کسب درآمد به تهران آمده اند، در یک پیتزا فروشی مشغول کار هستند، تا اینکه بروز ماجراهایی، آن دو را در موقعیت های عجیب و جالبی قرار می دهد.

الناز حبیبی

الناز حبیبی در سریال دردسرهای عظیم در نقش بهار ایفای نقش کرد . سریال دردسرهای عظیم به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیه کنندگی مهرام مهام و ایرج محمدی از شبکه سوم سیما پخش شد.

الناز حبیبی در فیلم سینمایی ناخواسته به کارگردانی برزو نیک نژاد در کنار مهتاب کرامتی .و مهرداد صدیقیان به ایفای نقش پرداخت. داستان این فیلم :هر از گاهی اتفاقاتی می افتد، خوب، بد که اگر جاده زندگیمان را تغییر ندهد، پیچ و تابش گریز ناپذیر است. ما خواسته، کاری می کنیم برای دوری از ناخواسته های سر زده، ولی گهگاه سرنوشتمان رقم می خورد، با همین ناخواسته ها.

صحبت های الناز حبیبی

اواخر کلاس پنجم ابتدایی بودم که در کانون پرورش فکری برای بازی در فیلم «دفترچه خاطرات» به کارگردانی آقای سلطانی انتخاب شدم. برای بازی در آن فیلم دنبال دختری سر و زبان‌دار و بامزه می‌گشتند که مرا انتخاب کردند (می‌خندد). با پدرم تماس گرفتند و پس از رضایت ایشان در ۱۱ سالگی وارد دنیای بازیگری شدم. پدرم به‌شدت طرفدار هنر است و از موسیقی تا سینما همه هنرها را دوست دارد. 

الناز حبیبی

در زمینه بازیگری هم همیشه مشوق و همراهم بود و حتی تا ۱۶ سالگی سر کارهایم حاضر می‌شد. تقریبا تمام خانواده من در خارج از ایران و در کشور سوئد زندگی می‌کنند. با این حال به‌شدت کارهایم را دنبال می‌کنند و موقع پخش سریال‌هایم هر روز ۲۰ نفری جمع می‌شوند منزل یکی از اقوام؛ یک روز خانه عمه‌ام، یک روز خانه دخترعمه‌ام، روز دیگر خانه خواهرم و … 

جالب اینکه زمان پخش سریال وقتی از چیزی خوش‌شان بیاد فورا به من زنگ می‌زنند که مثلا اینجا چقدر بامزه بودی الناز یا این قسمت خیلی باحال است. معمولا از طرف خانواده‌ام در مورد کارهایم مورد انتقاد خاصی قرار نمی‌گیرم اما محمد یکی از برادرهایم کارهایم را با دقت دنبال می‌کند و اگر ایراد و اشکالی ببیند حتما عنوان می‌کند.

مثلا می‌گوید «الناز اینجا خیلی بد دیالوگ گفتی» یا «در فلان سکانس بد بازی کردی عزیزم» ولی گذشته از شوخی من واقعا نظراتش را دوست دارم. برادرم تنها شخص از اعضای خانواده است که علاقه‌اش به من موجب نمی‌شود ضعف‌های کارم در بازیگری را نبیند. خیلی دلتنگ خانواده‌ام می‌شوم.

بیوگرافی الناز حبیبی و همسرش مهدی صاحب زمانی

عاشقانه همه خواهر و برادرهایم را دوست دارم مخصوصا خواهرم ‌آی‌سودا را بی‌نهایت دوست دارم و واقعا حس می‌کنم یک روح در دو جسم هستیم. وقتی ‌آی‌سودا به خارج رفت حس کردم همه چیز من با او راهی شد و حس تهی بودن و غم بی‌اندازه سنگینی داشتم اما تحمل کردم چون فکر کردم مهم حس رضایت و خوشحالی خواهرم است.

برای ‌آی‌سودا هم این دوری خیلی سخت است. در واقع خواهرم با اینکه تنها دو سال از من بزرگتر است اما حس مادرانه‌ای نسبت به من دارد و بعد از فوت مادرمان برایم مادری کرد. ما شش خواهر و برادر هستیم و من فرزند ته‌تغاری مادرم بودم و ایشان خیلی مرا دوست داشتند و برایم آرزوهای بزرگی داشتند.

مادرم دوست داشت من به محض اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه شوم ولی فوت ایشان آنقدر برای من سنگین بود که چهار سال نه درس خواندم، نه کلاسی رفتم و نه کار کردم. ولی بعد از این دوره غم و افسردگی، به خودم آمدم و زندگی را از نو شروع کردم. مادرم همیشه پشت صحنه کارهایم می‌آمدند و قربان صدقه‌ام می‌رفتند.

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.