کد خبر : 23693 / /
/

روزنامه جوان در مصاحبه با مظفر نامدار از چهره های اصولگرا که او را پژوهشگر اندیشه اسلامی معاصر نامیده درباره موضوعات مختلف گفت و گو کرده است.

روزنامه اصولگرا نوشت: بعضی از معمم‌ها هم که امروزه ژست مخالفت گرفته‌اند، هنوز درنیافته‌اند که این شورشیان قصد دارند در آینده با همان عمامه حلق آویزان‌شان کنند! مگر آنکه مثل کدیور یا یوسفی اشکوری و سایر آخوند‌هایی که فیگور روشنفکری گرفته‌اند، عمامه را از سر بردارند و در برابر اربابان‌شان سجده کنند و بگویند ما از اول هم از آن جنس نبودیم، در آن لباس رفتیم که این‌ها را تخریب کنیم.

حسن روحانی جاهل بود /هاشمی رفسنجانی به دنبال دیکتاتوری بود  و خودش را عقل کل می دانست /برخی آخوندها عمامه برداشتند و مقابل اربابشان سجده کردند

 روزنامه جوان در مصاحبه با مظفر نامدار از چهره های اصولگرا که او را پژوهشگر اندیشه اسلامی معاصر نامیده درباره موضوعات مختلف گفت و گو کرده است.

بخشهایی از اظهارات او را میخوانید:

*این تحریم‌ها که هیچ، اگر هزار برابر این تحریم فشرده‌تر شود، ده شاهی برای ملت ایران ارزشی ندارد.

*من این منطق را که تحریم‌ها موجب مشکلات‌مان شده قبول ندارم.

* آن آدم جاهلی که گفته بود همه مشکلات حتی مشکلات آب‌خوردن ما هم باید از طریق غربی‌ها حل شود. نه تاریخ خوانده و نه سیاست، در واقع هیچ چیز بلد نیست.

* شیوه‌های سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی و ساختار دیوان‌سالاری که آقای هاشمی تشکیل داد در ایجاد اغتشاشات آن دوره تأثیراتی داشته است. ایشان در ساختار دیوان‌سالاری از افرادی استفاده می‌کرد که شبیه میرزا‌ملکم‌خان ارمنی فکر می‌کردند. افرادی که مدعی بودند ما استعداد ساختن یک لولهنگ (آفتابه) را هم نداریم! البته من شخصیت خود آقای هاشمی را اینطور نمی‌بینم، آقای هاشمی این دیدگاه را نداشت، ولی ساختار دیوان‌سالاری‌اش اینگونه بود.

* اولین زمزمه‌های تفکر لیبرلیسم در حوزه فرهنگی و اقتصادی کشور در دولت آقای هاشمی شنیده شد. آقای هاشمی بیش از حد خود را عقل کل می‌دانست.

*در جریان مک فارلین آقای ری‌شهری- وزیر اطلاعات وقت- به اطلاع حضرت امام می‌رساند که آقای هاشمی چنین بازی را شروع کرده است! حضرت امام همان موقع ذیل یادداشت ایشان می‌نویسند: دست به کار بسیار خطرناک می‌زنید، آیا به عواقب این کار فکر کرده‌اید و می‌توانید آن را مدیریت کنید؟ اما آقای هاشمی محکم می‌ایستد و می‌گوید: می‌توانم مدیریت کنم. هرچند دیدید که بر سر همین ناتوانی و غرور بی‌جا، چه تاوان سنگینی دادیم.

*هنوز بخش اعظم خاطرات حضرت آقا منتشر نشده است، ولی تا جایی که جست‌وجو کرده و می‌دانم، ظاهراً سر مسئله‌ای بعضی از آقایان به ایشان جسارت کرده بودند که کشور به صورت دیکتاتوری اداره می‌شود! البته آن‌ها به قول خودشان، تذکری داده بودند. حضرت آقا به آن‌ها گفته بودند: «من دیکتاتور هستم؟! آقای هاشمی وقتی دوران ریاست‌جمهوری‌اش در حال اتمام بود، به راحتی درخواست داشت که آرای مردم و قانون اساسی را نادیده بگیرید و تغییری در تداوم ریاست‌جمهوری از هشت ساله بدهید. به ایشان گفتم یعنی شما می‌فرمایید ریاست‌جمهوری مادام‌العمر شود؟ آن روز اگر جلوی او را نگرفته بودم، چه کسی می‌توانست جلوی دیکتاتوری بعدی که می‌خواست در ایران حاکم شود و مردم و قانون اساسی در آن حاکمیت دیگر ارزشی نداشته باشد را بگیرد؟ من از جمهوریت و اسلامیت ملت ایران حفاظت کردم....»

* لیبرال‌ها روباه صفت و حیله‌گر هستند، بنابراین به بعضی از تحرکات اجتماعی دامن می‌زنند، ولی کلاً با جنبش‌های اجتماعی میانه خوبی ندارند.

*وقتی وارد دانشگاه می‌شوم و سر کلاس دانشجو آنقدر بی‌تربیت است که بی‌ادبی می‌کند، من یا باید هم شأن خودش بشوم و فحش بدهم که امکان ندارد چنین اتفاقی بیفتد یا باید کلاس را با همان وضع استبدادی تحمل کنم یا از کلاس بیرون بیایم! از این سه حالت خارج نیست. باقی اساتید هم چنین شرایطی دارند.

*چقدر فرمایشات رهبری در دهه ۷۰ خوب بود که فرمودند: «استبداد روشنفکری و ارتجاع روشنفکری دو قاعده بسیار خطرناک است که کشور ما از آن رنج می‌برد. وقتی از عقل کم می‌آورند، به استبداد گرایش پیدا می‌کنند و زور می‌گویند و دیگران را متهم به استبداد می‌کنند! در حالی که خودشان تجسم استبداد هستند، ولی معنی آن را نمی‌دانند و به ارتجاع رو می‌آورند.» این افراد امروز حرف‌هایی می‌زنند که میرزا ملکم‌خان ۲۰۰ سال پیش زده بود. اینکه همه چیز را دست غربی‌ها بدهیم و با آن‌ها بسازیم! مگر آقای اکبر ترکان نگفته بود که ملت ایران تنها استعداد تولید آبگوشت بزباش را دارد! همانند حرف میرزا ملکم‌خان و سیدجمال واعظ اصفهانی پدر محمدعلی جمال‌زاده - که از آن پدر این پسر برمی‌آید - که در روزنامه الجمال نوشت: ملت ایران استعداد ساختن لولهنگ (آفتابه) را هم ندارد! میرزا ملکم‌خان هم گفته بود: ما عرضه ساختن آفتابه هم نداریم! بنابراین از زیر دست آن اساتیدی که تفاوت بین استقلال و وابستگی را نمی‌دانند، دانشجویی بیرون می‌آید که بالاترین منطقش، فحش رکیک، استبداد و زور گفتن به دیگران است. 

*ما در دوران انقلاب، هیچ وقت فحش رکیک نمی‌دادیم. اما امروزه شاهد فحش‌های رکیک، ناموسی و خانوادگی هستیم. اگر ملت ایران در انقلاب اسلامی، از انقلابیون چنین فحاشی می‌دیدند، امکان نداشت از انقلاب حمایت کنند. اگر بعضی جا‌ها هم برخی تخریب‌ها اتفاق افتاد، عموماً کار کمونیست‌ها و سایر گروه‌هایی بود که به‌جای فرهنگ آگاهی بخشی به مردم، از زبان اسلحه استفاده می‌کردند .

*اساساً در منطق امام خمینی، کسی حق تخریب اموال عمومی و متعلق به مردم را نداشت. حال برخی‌ها می‌گویند بانک هم اموال عمومی بود که آتش زدید! بابا بانکِ دوره شاه، هیچ ربطی به مردم نداشت! اگر جا‌هایی را هم مذهبی‌ها تخریب‌هایی کردند، اموال مردم نبود. اکثرش وابسته به خاندان سلطنت و دیوان‌سالاری فاسد و متعلق به غربی‌ها بود. کسی جرئت نداشت اموال عمومی مردم را تخریب کند. ما حتی برای حفاظت از اموال مردم از تعرض مأموران رژیم یا بعضی از گروه‌های اسلحه به‌دست آن دوران، نگهبانی می‌دادیم. اما الان راحت اموال مردم، ماشین و خانه مردم را تخریب می‌کنند و حتی جان آن‌ها را می‌گیرند! نمی‌دانم این وحشی‌گری را از کجا آورده‌اند؟

*حال بعضی از معمم‌ها هم که امروزه ژست مخالفت گرفته‌اند، هنوز درنیافته‌اند که این شورشیان قصد دارند در آینده با همان عمامه حلق آویزان‌شان کنند! مگر آنکه مثل کدیور یا یوسفی اشکوری و سایر آخوند‌هایی که فیگور روشنفکری گرفته‌اند، عمامه را از سر بردارند و در برابر اربابان‌شان سجده کنند و بگویند ما از اول هم از آن جنس نبودیم، در آن لباس رفتیم که این‌ها را تخریب کنیم.

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.